|
- باران رحمت بی حسابش همه را رسیده
- و خوان نعمت بی دریغش همه جا کشیده.
- پردهٔ ناموس بندگان به گناه فاحش ندرد
- و وظیفهٔ روزی به خطای منکر نبرد.
|
|
|
|
- گر بر سر نفس خود امیری، مردی
- بر کور و کر ار نکته نگیری، مردی
- مردی نبود فتاده را پای زدن
- گر دست فتادهای بگیری، مردی
|
|
|
|
این کاربر ایران را دوست دارد. |
|
|
از زبان پارسی گویم نخست | | این زبان سرمایهی فرهنگ توست |
ای زبان پارسی، ای پرتوان | | ای توان، دریای ژرف و بیكران |
از رسایی، نثر در اوج كمال | | در روانی، نثر چون آب زلال |
ای زبان پارسی، ای بیكران | | ای بزرگ و پهن، همچون آسمان |
با تو بتوان گفت؛ بیبسط و گسست | | با اشارت یا كنایت، هرچه هست |
ای زبان پارسی، افسونگری | | هرچه گویم از تو، زان، افزونتری |
ای زبان پارسی، در كار باش | | رهگشای راه ناهموار باش |
— حسین خطیبی | |
|
| این کاربر ۴ سال، ۷ ماه و ۱۱ روز است که در ویکیپدیا ثبتنام کردهاست. |
|