عبدالله بن طاهر
از سرداران ایرانیتبار مأمون عباسی / From Wikipedia, the free encyclopedia
عَبدالله بن طاهر (۱۸۲–۲۳۰ هجری قمری / ۷۹۸–۸۴۴ میلادی) سومین امیر طاهری و از سرداران ایرانیتبار مأمون، خلیفه عباسی بود. وی نخست با سرکوب شورشیان در شام و مصر، قدرت مأمون را در آن نواحی تثبیت کرد و پس از مرگ حاکمان خراسان بزرگ، طلحه بن طاهر و علی بن طاهر و تاخت و تاز گستردهٔ خوارج در آن ناحیه، به فرمان مأمون حکومت خراسان را به دست گرفت، و توانست ثبات را به شرق خلافت بازگرداند و طاهریان را به اوج قدرت رسانید. پس از مرگ پدرش طاهر بن حسین تا پایان عمر، در دوره مأمون و حتی مُعتَصِم، یکی از مقتدرترین شخصیتهای سیاسی و نظامی پس از خلیفه بود.
عبدالله بن طاهر | |||||
---|---|---|---|---|---|
سومین حاکم سلسلهٔ طاهریان | |||||
سلطنت | ۲۱۵–۲۳۰ هجری/ ۸۳۰–۸۴۴ میلادی | ||||
پیشین | طلحه بن طاهر | ||||
جانشین | طاهر بن عبدالله | ||||
زاده | ۱۸۲ هجری قمری/ ۷۹۸ میلادی | ||||
درگذشته | ۲۳۰ هجری قمری/ ۸۴۴ میلادی | ||||
آرامگاه | |||||
فرزند(ان) | محمد • عبیدالله • مصعب • حسین • طاهر • طلحه • سلیمان • احمد • ابوالعباس عبدالعزیز • علی | ||||
| |||||
دودمان | طاهریان | ||||
پدر | طاهر بن حسین |
عبدالله پیش از حکومت از نزدیکان مأمون و مورد توجه و علاقهٔ وی بود و پس از مراجعت طاهر به خراسان، در بغداد ماند و مناصب طاهر را عهدهدار شد. عبدالله در سال ۲۰۶ ه.ق/۸۲۱ م از سمت مأمون، مأمور به سرکوب شورش نَصر بن شَبَث در رِقه گشت که پیش از آن چندین سال طاهر بن حسین را به خود مشغول نگه داشته بود. عبدالله پس از وصول به رقه، به شدت به مقابله با نصر برخاست و وی را در محاصره گرفت و سرانجام با درگیریهای نظامی و فشارهایی که بر نصر وارد ساخت، در سال ۲۰۸ ه.ق/۸۲۴ م، نصر را به تسلیم واداشت و او را به بغداد نزد مأمون فرستاد و قلعهٔ کیسوم، که مقر وی بود، را نیز ویران ساخت. عبدالله پس از این موفقیت، مأمور به سامان دادن به اوضاع مصر و سرکوب شورشهای آنجا شد. او در سال ۲۱۰ یا ۲۱۱ ه.ق عازم مصر شد. ابتدا به سمت علی بن عبدالعزیز جِروی که مصر سفلی و حوزهٔ شرقی را تحت سلطه داشت، حرکت کرد که او با وقوف بر تحرکات عبدالله، به نزد وی رفت و اظهار اطاعت و بندگی در برابر خلیفه نمود. عبدالله سپس به سمت عبیدالله بن سریٰ روان شد و لشکرش را در طی نبردی درهم شکست و او را در شهر فسطاط محاصره نمود که پس از مدتی، عبیدالله تسلیم عبدالله شد و در سال ۲۱۱ ه.ق/۸۲۶ م به نزد مأمون فرستاده شد. عبدالله پس از ارسال گزارش پیروزی خود برای مأمون، با هدف فتح اسکندریه که در کنترل شورشیان اهل قرطبه بود، حرکت کرد و آنان نیز با وقوف بر پیروزیها و حرکت عبدالله به سمت خود، آن شهر را ترک گفتند و به کرت مراجعت کردند و بدین ترتیب عبدالله در این مأموریت پیروزی بزرگی را کسب کرد و آرامش را به مصر بازگرداند.
عبدالله در سال ۲۱۲ ه.ق/۸۲۷ م وارد بغداد شد و مورد تجلیل و تشویق و الطاف مأمون قرار گرفت. پس از گذر مدتی از اقامت عبدالله در بغداد و گسترش تحرکات بابک خرمدین و شکست و قتل سرداران مأمون، عبدالله برای دفع این شورش به دینور گسیل شد اما با وخامت اوضاع خراسان بزرگ، حکومت خراسان توسط مأمون به عبدالله واگذار شد و وی عازم آن ناحیه شد تا با بدستگیری قدرت در آن ناحیه، آرامش را بر بخش شرقی خلافت مسلط گرداند. عبدالله پس از رسیدن به خراسان، در سال ۲۱۵ ه.ق/۲۳۰ م نیشابور را پایتخت خویش قرار داد و حکمرانیاش را آغاز نمود و به مقابله جدی با خوارج سیستان و خراسان برخاست. وی موفق به بازگرداندن آرامش به خراسان و پاکسازی خوارج از آن ناحیه گردید اما نتوانست آرامش را بهطور کامل به سیستان بازگرداند و این سرزمین تا مدتها شاهد تاختوتاز این گروه بود، اگرچه اقدامات عبدالله و دیگر طاهریان موجبات سقوط خوارج را در آینده فراهم آورد. در سال ۲۱۸ ه.ق/۸۳۳ م، مأمون وفات یافت و معتصم خلافت را به دست گرفت. روابط عبدالله و معتصم در ابتدا به علت حسادت معتصم، تیره بود، اما پس از مدتی به علت خدمات عبدالله در جهت سرکوب شورشها و همچنین ناتوانی معتصم در تحدید قدرت عبدالله، روابط این دو نیکو گشت و معتصم حکومت عبدالله را پذیرفت. عبدالله به ترتیب در سالهای ۲۱۹ ه.ق/۸۳۴ م و ۲۲۴ ه.ق/۸۳۸ م، شورشهای محمد بن قاسم بن علی علوی و مازیار را در طالقان و طبرستان سرکوب نمود و آنان را به نزد معتصم فرستاد که محمد محبوس و مازیار کشته شد. عبدالله همچنین رقابتی سخت با یکی از سرداران بزرگ خلیفه به نام افشین داشت که سرانجام در اثر گزارشهای او بر علیه افشین در نزد خلیفه و جاسوسان خلیفه، افشین مجرم شناخته شد و در سال ۲۲۶ ه.ق/۸۴۱ م محبوس یا اعدام گشت.
عبدالله در سال ۲۳۰ ه.ق / ۸۴۴ م در اثر بیماری و در ۴۸ سالگی درگذشت و در مقبرهٔ خانوادگیاش که در نیشابور قرار داشت، دفن شد. کسانی چون اکبری، مفتخری و زرینکوب در آثارشان، وی را شخصی عادل و جدی در امر حکومت میدانند که همیشه در پی اجرای عدالت و احقاق حق رعایا و خدمت به آنان بود و در این راه حتی از گناه اطرافیان خویش نیز چشمپوشی نمیکرد، چنانکه محمد بن حمید طاهری را با علم به ظلم در حق رعایا عزل نمود و یکی از بستگانش را به علت ظلم در حق فردی زرتشتی توبیخ کرد. وی در دورهٔ حکومت خویش به اصلاحات عمدهای در زمینههای مختلف دست زد که شاخصترینشان در زمینهٔ کشاورزی، آبیاری و خدمات عمرانی بود که موجب حل اختلافات میان مردم و رونق دوبارهٔ کشاورزی در سرزمین خراسان شد. او همچنین در زمینهٔ گسترش و نشر علم، تلاش زیادی کرد و آموزش عمومی را در حکومت خویش دنبال نمود. علاوه بر آن، وی با سرکوب خوارج در خراسان آرامش را بدان ناحیه بازگرداند که موجب رونق آن سرزمین شد. بر طبق گزارشها، او رفتاری نیکو با غیرمسلمانان را در پیش گرفت و حتی از آنان در امور حکومتی و جمع یارانش بهره جست. اگرچه اخلاق وی را با علویان مناسب نمیدانند اما بعضی معتقدند که وی در راستای اطاعت از خلیفه و برقراری آرامش، مجبور به بعضی سختگیریها در حق علویان بود اما همیشه احترام آنان را حفظ میکرد و حتی با برخی از آنان روابط دوستانه داشت. وی را شخصی علاقهمند به شعر و علم میدانند که در جهت ترویج آنها تلاش مینمود و به عالمان احترام گذاشته و شاعران را مینواخت. علاوه بر آن، وی را شخصی ثروتمند و مقتدر میدانند که حکومتی استوار برای نوادگانش برجای گذاشت.