نقد رهبر جمهوری اسلامی ایران
انتقادات به رهبر جمهوری اسلامی / From Wikipedia, the free encyclopedia
نقد رهبری جمهوری اسلامی ایران مجموعه انتقاداتی است که نسبت به بالاترین مقام نظام جمهوری اسلامی ایران، یعنی ولی مطلقهٔ فقیه و سازمانها و نهادهای زیر نظرِ او مطرح میشوند؛ با این حال، انتقاد از عملکرد رهبری در زمان سید روحالله خمینی و سید علی خامنهای و نیز انتقاد از نهادهای تابعهاش همچنان یکی از خطِ قرمزهای رسانههای ایران است و نزدیک شدن به این محدوده میتواند برای صاحبان این رسانهها خطرآفرین باشد.[1][2] برای نقد رهبری باید در ابتدا از وظایف و قدرت رسمی و غیررسمی این «بلندپایهترین مقام رسمی» کشور، اطلاع داشت.[پانویس 1]
رهبر در جمهوری اسلامی ایران، براساس قانون اساسی، به عنوان «عالیترین مقام رسمی کشور» و «ولی فقیه» بر مردم ولایت مطلق دارد. از اختیارات قانونی وی میتوان به تدوین سیاستهای کلیِ نظام، نظارت بر اجرای آن و همچنین نصب و عزل برخی از مسئولان بلندپایهٔ کشوری و لشکری، همچون ریاست قوه قضائیه، صدا و سیما، مجمع تشخیص مصلحت نظام، بنیاد مستضعفان و ستاد اجرایی فرمان امام و نیروهای مسلح از جمله سپاه پاسداران را نام برد؛ خود رهبر در مواجه با انتقادات انگشتشماری که بیشتر در دیدار با دانشجویان در بیت رهبری، انجام میشود، انتخاب مدیران نهادهای حساس حکومتی را به معنای نظارت بر آنها ندانسته و تأکید میکند که خود نیز به برخی از آنها همانند صدا و سیما منتقد است. وی در بیشتر مواقع، از خود سلب مسئولیت میکند و انتخاب رئیسهای نهادهای گوناگون را به معنای مدیریت آنها نمیداند و از مسئولیتپذیری نسبت به عملکرد زیرمجموعههای خود، پرهیز میکند.[3] شواهد نشان میدهد که نهادهای زیر نظر رهبری، همگی به صورت کاملاً هماهنگ با نهاد رهبری، عمل میکنند و انتقاد شخص رهبر از این نهادها (همانطور که در دیدارهای گوناگونش گفته) بیشتر دربارهٔ عملکرد مسئولان سازمان صدا و سیما است و از نظر وی، دستگاههای دیگر بهویژه سپاه پاسداران، به درستی، عمل میکنند. نقد خامنهای به صدا و سیما نیز در اصل و به گفتهٔ خودش به دلیل نبودن «عناصر جوان و مؤمن و پُرانگیزه و انقلابی در بدنهٔ این دستگاههاست» که باعث میشود «رسانهٔ ملی» در برخی از مواقع، خارج از مسیر اصلی «انقلاب»، حرکت کند.
رهبر جمهوری اسلامی ایران در این انگشتشمار انتقاداتِ رودرروی دانشجویان در جواب به نقدهای آنها، معمولاً میگوید که «از انتقاد استقبال میکنم» و از «گلهها و شِکوههای مردم» اطلاع دارم؛ با این حال، برخی منتقدان و فعالان سیاسی معتقدند که در پی ابراز این انتقادها در حضور خامنهای، عملاً اتفاق خاصی نمیافتد و رهبر بنا ندارد که وضعیت بحرانی کشور در عرصههای گوناگون را بپذیرد. خامنهای حتی پس از این جلسات دانشجویی در پی انتقاد سحر مهرابی به عملکرد رهبری و نظام، گفت: «آن جوانی که میگوید وضع خیلی بد است، من احساسش را تأیید میکنم؛ اما حرفش را مطلقاً نه».[4][5][6] خامنهای از مخاطبان جوان خود میخواهد که از وضعیت کشور، «ناامید» نباشند و «صبر و حوصله انقلابی» توأم با «مشی انقلابی» در پیش گیرند؛ انقلابیگریای که باید «فقط در بستر نظام» باشد و بدون «زیر سؤال بردن ارزشها و بنیانهای نظام». بنابراین، رهبر جمهوری اسلامی ایران همچنان به جامعه مدنی و خواستههای آن بیتوجهی نشان میدهد و در سوی مقابل، از بدنه اجتماعی حامی خود، همراهی انقلابی برای رویارو شدن با شرایط سخت، طلب میکند.[3]
از دوران ریاست جمهوری حسن روحانی، خامنهای، تقریباً بهطور مستمر از وضعیت کشور بهویژه در امور اقتصادی انتقاد میکند. وی این انتقادات را بیشتر به دستگاهها و نهادهایی میکند که توسط رأی مستقیم مردم به روی کار آمدهاند. خامنهای گاه تلویحاً و گاه صراحتاً مسئولان را در این خصوص، مورد نقد و سرزنش قرار میدهد؛ اما به گفتهٔ منتقدان، شاید مهمترین عاملی که به نظر میرسد شخص خامنهای از آن غفلت میکند، نقش خودش در بروز این مشکلات بهویژه در زمینه اقتصادی است. خامنهای در دو عرصه سیاست داخلی و خارجی، روشهایی در پیش میگیرد که میتوان گفت آثار تخریبی غیرقابل انکاری بر اقتصاد دارد.[7][3] در عرصه سیاست داخلی نیز خامنهای، نقش فراجناحی نداشته و بارها وارد جنگ قدرت بین جناحهای مختلف شده و در موارد متعدد، قاطعانه به نفع محافظهکاران و مذهبیهای تندرو موضع گرفتهاست. وی در موارد متعدد با رئیسجمهورهای وقت—که با انتخاب مستقیم مردم به قدرت رسیدهاند—به مجادله پرداختهاست و بر اساس شواهد موجود، اگر در برخی موارد انگشتشمار به پشتیبانی از رئیسجمهورهای وقت پرداخته، در عمل به دلیل محذوریتاش در بیان مواضع بودهاست.[8][9][10] دخالتهای فراقانونی رهبر جمهوری اسلامی در سیاستهای خارجی نیز همواره مورد بحث بودهاست. اصطلاحهایی همانند «صدور انقلاب» یا «دیپلماسی انقلابی» مد نظر رهبر جمهوری اسلامی، توسط بسیاری از منتقدان، واژههایی مبهم و متناقض تعبیر شدهاست.
صحبتهای انگشتشمار رهبر جمهوری اسلامی ایران در باب مجاز بودن نقد از رهبری و نظام اکثراً در دههٔ ۱۳۹۰ شمسی، پس از عصر گسترش اینترنت همراه و آغاز دستیابی عموم مردم به اطلاعات و به وجود آمدن بحرانهای شدید داخلی و خارجی همانند: جنبش سبز، بحران موسسات مالی، اعتراضات دی ۱۳۹۶، اعتراضات آبان ۱۳۹۸ و اعتراضات ۱۴۰۱ اتفاق افتادهاست. وی در یک سخنرانی گفت که «انتقاد مردم، فقط از دولت و مجلس و قوه قضائیه نیست» و ممکن است مردم از رهبر هم «انتقاد داشته باشند» اما این انتقاد «منافاتی با ایستادگی پای نظام ندارد». وی معتقد است مردم منتقد، اما «از اصل نظام با همه وجود دفاع میکنند». مرتضی کاظمیان، روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی، میگوید: «هرچند، ظاهر سخن رهبر ایران در پذیرش وجود انتقاد از شخص وی، مهم و قابلتأمل است؛ اما متأسفانه رفتار سیاسی خامنهای در مقام شخص اول نظام، نسبت چندانی با ادعای وی برقرار نمیکند. چنانکه کم نبودهاند فعالان سیاسی (مانند احمد زیدآبادی) که بهخاطر نوشتن نامه سرگشاده به وی، هدف خشونت امنیتی و قضایی قرار گرفتهاند … حصر رهبران جنبش سبز نیز با کمتحملی و کینهجویی شخصی خامنهای گره خوردهاست. افزون بر اینها، اگرچه رهبری نظام از شنیدن صدای انتقادها علیه خود میگوید، اما نشانهای از گشایش در فضای سیاسی و مطبوعاتی نشان نمیدهد و همچنان ایران را بینیاز از توسعه سیاسی میداند و تنها بر اقتصاد تأکید دارد».[11][2]
در بسیاری از موارد نقد از رهبر منجر به بازداشت یا محاکمه قضایی تحت عنوان «اجماع و تبانی علیه نظام یا تشویش اذهان عمومی و دروغ پراکنی و براندازی نظام» و صدور احکام سنگین قضایی شدهاست.[12] یک نمونهٔ اخیر از این نقدها، بیانیه ۱۴ فعال سیاسی است که در خرداد ۱۳۹۸ منتشر شد و در نهایت منجر به صدور احکام طویل زندان، تبعید و ممنوعیت از هرگونه فعالیت برای برخی از امضا کنندگان شد.[13] در تیر ۱۳۹۹، محمد موسوی خوئینی در نامهای به خامنهای با اشاره به مشکلات اقتصادی مردم، علت بیاعتمادی مردم را مدیریت در بالاترین سطح جمهوری اسلامی ایران دانست.[14][15][16] بهدنبال اعتراضات آبان ۱۳۹۸ که بنا به گفتهٔ رویترز منجر به کشتهشدن حدود ۱٫۵۰۰ نفر شد،[17][18] هیئت قضات دادگاه بینالمللی مردمی آبان، دولت بهخصوص ۱۳ تن از سران جمهوری اسلامی از جمله خامنهای را به جنایت علیه بشریت محکوم کرد.[19] به گفته بیبیسی حکم این دادگاه لازمالاجرا نیست.[20]
ایالات متحده در ژوئن ۲۰۱۹ خامنهای و دفتر او را تحریم کرد. به گفتهٔ دونالد ترامپ، رئیسجمهور وقت ایالات متحده، خامنهای و نزدیکانش «از دسترسی به منابع مالی کلیدی و پشتیبانی محروم» خواهند شد.[21][22][23] در ژوئیهٔ ۲۰۲۱، هفده سناتور جمهوریخواه آمریکایی به رهبری تد کروز، سناتور ایالت تگزاس، طرحی را به مجلس سنا جهت اعمال تحریم خامنهای و ابراهیم رئیسی ارائه کردند. تد کروز دربارهٔ این تحریمها، خامنهای را متهم به «فساد، خشونت و دزدیدن اموال ایرانیان» کرد.[24][25]به گفته محمدحسن رحیمیان و احمد مروی، از مسئولان سابق بیت رهبری زندگی شخصی خامنهای بیشتر با استفاده از نذورات مردمی میگذرد و حقوقی دریافت نمیکند.[26][27] محمد محمدی گلپایگانی، رئیس دفتر علی خامنهای نیز سطح زندگی وی را پایینتر از حد متوسط ایران توصیف کردهاست.[28] حیدر رحیم پور ازغدی و غلامعلی حداد عادل میگویند که وی زندگی سادهای دارد و اوایل در دهه ۶۰ کل وسایل زندگی وی در حد یک وانت بودهاست و غذایشان سادهتر از حالت معمول است.[29][30] کریم سجادپور، مشاور بنیاد کارنگی، نیز وی را ساده زیست توصیف کردهاست.[31] همچنین بنا بر گزارش رویترز، این خبرگزاری هیچ سندی یافت نکرده که نشان دهد علی خامنه ای از اموالی که تحت اختیار وی در بیت رهبری قرار دارد، برای زندگی شخصی استفاده کرده باشد.[32]برخی خبرگزاریها، ادعای سادهزیستی خامنهای را رد کرده و دارایی امپراتوری مالی وی را «۲۰۰ میلیارد دلار» میدانند.[33][34][35] در ۱۱ نوامبر ۲۰۱۳ خبرگزاری رویترز، پس از تحقیقات ششماهه خود گزارش داد که علی خامنهای، ۹۵ میلیارد دلار را در کنترل و مدیریت خود دارد. اصلیترین کانون این دارایی «ستاد اجرایی فرمان امام» است. این کانون اقتصادی تقریباً بخشهای اصلی اقتصاد ایران از صنایع نفت تا بازار پول و ارتباطات و… را در دست دارد. این ستاد سرمایه اولیهاش را از طریق ضبط و مصادرهٔ اموال مردم عادی ایران، از اعضای اقلیتهای دینی گرفته تا تجار و ایرانیان خارج از کشور، تشکیل دادهاست.[36][37][38][39] به گفته بهزاد نبوی، چهار نهاد «ستاد اجرایی فرمان امام»، «قرارگاه خاتمالانبیاء»، «آستان قدس رضوی» و «بنیاد مستضعفان» ۶۰ درصد از ثروت ایران را به خود اختصاص داده و در اختیار دارند. این چهار نهاد وابسته به دفتر رهبر جمهوری اسلامی است.[40] سید پرویز فتاح، رئیس بنیاد مستضعفان، در روز دوشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۹ در یک نشست خبری اعلام کرد که این بنیاد در سال ۱۳۹۸، ۳۶ هزار میلیارد تومان درآمد و ۷ هزار میلیارد تومان سود از گردش مالی این بنیاد داشتهاست.[41][42][43] توکلی در گفتگویی با روزنامه اعتماد در مرداد ۹۹ با اشاره به ۳۶ هزار میلیارد تومان گردش مالی بنیاد مستضعفان در سال، گفت، برای به اجرا درآمدن طرح شفافیت مالی کشور باید از دفتر علی خامنهای شروع شود، در حالی که این دفتر مانعتراشی کرده و نمیگذارد این طرح پیش رود.[44] به گفته صدای آمریکا به نقل از رویترز، خرید سهام یکی از بزرگترین بانکهای ایران در سال ۲۰۰۷ میلادی، و خرید سهام بزرگترین شرکت مخابراتی کشور در سال ۲۰۰۹ میلادی، یکی از اقدامات خامنهای بود که توسط ستاد اجرایی فرمان امام اجرا شد و در نتیجه این ستاد بهعنوان یکی از صندوقهای بزرگ سرمایهگذاری خصوصی جهان در سال ۲۰۱۰ درآمد.[45]در حالی که خامنهای و سپاه پاسداران دارای امپراتوری ثروت هستند در دوران حکومت جمهوری اسلامی پدیدههایی به اسم «قبر خوابی و پشتبام خوابی»[46][47] «شکار حیوانات وحشی»[48][49] «افزایش حاشیهنشینی»، «کورهنشینی»[50][51][52] «افزایش کلیهفروشی»[53][54][55] «افزایش فحشا»[56][57][58][59] «گربهخواری»[60][61][62] «همخانگی خانوادهها»[63][64] «افزایش کودکان کار» و «اجاره دادن کودکان کار»[65][66][67][68][69] «زبالهگردی کودکان»[70][71][72] به وجود آمده است.